«انَّ لِلحُسَینِ مُحَبَّة مَکنونَة فی قُلوب المُؤمِنین»
«انَّ لِلحُسَینِ مُحَبَّة مَکنونَة فی قُلوب المُؤمِنین»

«انَّ لِلحُسَینِ مُحَبَّة مَکنونَة فی قُلوب المُؤمِنین»

یک داستان کوتاه عاشقانه

https://uupload.ir/files/ooi5_%D8%BA%D8%B3%D9%84%D9%87%D8%A7.jpg

یک داستان کوتاه عاشقانه

غسلها و کفنها ثم جلس وحیداً یبکیها

بعدها همس فی لحدها

«زهراء، اَنا عَلی...»

غسلش داد و کفنش کرد

آن‌گاه نشست و تنها برایش گریست.

بعد آرام درون کفن گفت:

«زهرا، منم علی...»

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.