«انَّ لِلحُسَینِ مُحَبَّة مَکنونَة فی قُلوب المُؤمِنین»
«انَّ لِلحُسَینِ مُحَبَّة مَکنونَة فی قُلوب المُؤمِنین»

«انَّ لِلحُسَینِ مُحَبَّة مَکنونَة فی قُلوب المُؤمِنین»

تو رو خدا اگر عرضه نداریم....

تو رو خدا اگر عرضه نداریم....

سال گذشته، شام اربعین خودم رو به زحمت رسوندم توی بین الحرمین و چون امکان رفتن داخل حرم نبود، جایی پشت دیوار حرم حضرت ابالفضل ع، نشستم و مشغول نماز و خواندن زیارت شدم.

چند قدم آن طرف‌تر از من، چند جوان عراقی مشغول صحبت بودند، از سر و وضعشان معلوم بود که تازه از مسیر پیاده‌روی رسیدند کربلا و از صحبت‌هایشان معلوم بود که قصد دارند همان شبانه برگردند سمت شهر خودشان، موقع نماز دیدم که با دست بسته نماز می‌خونن، فهمیدم که از برادران اهل سنت هستند.

خیلی برایم جالب بود، محبت حسین ع شیعه و سنی ندارد، همه میهمان این سفره هستند. با خودم می‌گفتم این جاذبه حسین خیلی از کم‌کاری‌های ما را جبران کرده و خودش دارد قلوب تشنه را سیراب می‌کند و جان‌های مشتاق را جذب.

در همین بین، هیاتی از یکی از شهرهای ایران آمدند و در آن ازدحام شروع کردند به مداحی و سینه‌زنی...

مداح قشنگ می‌خواند و مردم هم قشنگ سینه می‌زدند. برنامه نمکی و کوتاهی داشتند...

از قضا این دوستان جوان ما هم غرق حال و هوای جمعیت بودند بعضی وقتها هم به آرامی سینه می‌‌زدند...

تا مداح دعا کرد و برنامه تموم شد، یک دفعه چند نفر که دور نشسته بودند و معلوم بود که ربطی هم به جمعیت ندارن، شروع کردند به لعن کردن... مردم هم به هوای اینکه ادامه برنامه است، بعضا بیش‌باد می‌گفتند...

من همه حواسم به این دوستان جوان عراقی بود، دیدم نگاهی به هم کردند و یه چیزایی به‌هم گفتند و کفش‌هاشون رو برداشتند و رفتند...

من اگه جای این جوان‌های اهل سنت عراقی بودم، احتمالا این امام حسینی را که محبانش این‌جوری به مقدسات من توهین می‌کنند رو می‌بوسیدم می‌ذاشتم کنار...

تو رو خدا اگه عرضه نداریم کسی رو به اهل بیت ع جذب کنیم، مردم رو از این ذوات نورانی و دوست داشتنی طرد نکنیم...

تو رو خدا!

علی میریعطش‌نامه | atashname

ArbaeenIR

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.